نامت سپیده دمی ست بر پیشانی آسمان..
وتواینگونه ی درزمین: مثل اینست،ک ازپنجره ای،تک درختم را،سرشار ازبرگ ببینم، دراین تب زردخزان دنیا.
توچ هستی،؟؟جریان روان شب وروز.؟صدای بال فرشتگان؟بهشت خانه ی ما؟
گاهی سرشارازبغضی،خسته ای..;اما شبیه سکوت معصومی میشوی، همچون خلوص همشگیت..
سوزن زدن تو،درعمق خوابهای سحرگاهان را همیشه احساس خواهم کرد.
خطوط صورتت،آرامش دستهایت،ونفس های تقوایت..
سکوت میکنم مادرم..
دلنوشته ای از طرف یک دوست....
دوستت دارم عشقم........